به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد محسن قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان آموزه های آیه 256 سوره بقره پرداخته است.
* آيه
لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ
* ترجمه
در (پذیرش) دین، اكراهى نیست. همانا راه رشد از گمراهى روشن شده است، پس هر كه به طاغوت كافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محكمى دست یافته، كه گسستنى براى آن نیست. وخداوند شنواى دانا است.
* نکته ها
ایمان قلبى با اجبار حاصل نمى شود، بلكه با برهان، اخلاق و موعظه مى توان در دل ها نفوذ كرد، ولى این به آن معنا نیست كه هر كس در عمل بتواند هر منكرى را انجام دهد و بگوید من آزادم و كسى حقّ ندارد مرا از راهى كه انتخاب كرده ام بازدارد. قوانین جزایى اسلام همچون تعزیرات، حدود، دیات و قصاص و واجباتى همچون نهى از منكر و جهاد، نشانه آن است كه حتّى اگر كسى قلباً اعتقادى ندارد، ولى حقّ ندارد براى جامعه یك فرد موذى باشد.
اسلامى كه به كفّار مى گوید: «هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین» [بقره، 111] اگر در ادّعاى خود صادقید، برهان و دلیل ارائه كنید. چگونه ممكن است مردم را در پذیرش اسلام، اجبار نماید؟
جهاد در اسلام یا براى مبارزه با طاغوت ها و شكستن نظام هاى جبّارى است كه اجازه تفكّر را به ملّت ها نمى دهند و یا براى محو شرك و خرافه پرستى است كه در حقیقت یك بیمارى است و سكوت در برابر آن، ظلم به انسانیّت است.
مطابق روایات، یكى از مصادیق تمسك به «عروة الوثقى» و ریسمان محكم الهى، اتصال با اولیاى خدا و اهل بیت علیهم السلام است.
رسول اكرم صلى الله علیه وآله به حضرت على علیه السلام فرمودند: «انت العروة الوثقى». [تفسیر برهان، ج1، ص141] *
* پيام ها
1- دینى كه برهان و منطق دارد، نیازى به اكراه و اجبار ندارد. «لااكراه فى الدین»
2- تأثیر زور در اعمال و حركات است، نه در افكار و عقاید. «لااكراه فى الدین»
3- راه حقّ از باطل جدا شده، تا حجّت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حقّ، با عقل، وحى و معجزات است. «قد تبیّن الرشد من الغى» اسلام دین رشد است.
4- دین، مایه ى رشد انسانیّت است. «قد تبیّن الرشد من الغى»
5 - اسلام با استكبار سازش ندارد. «یكفر بالطاغوت»
6- تا طاغوت ها محو نشوند، توحید جلوه نمى كند. اوّل كفر به طاغوت، بعد ایمان به خدا. «فمن یكفر بالطاغوت ویؤمن باللّه»
7- كفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمى باشد. «یكفر، یؤمن» فعل مضارع نشانهى تداوم است.
8- محكم بودن ریسمان الهى كافى نیست، محكم گرفتن هم شرط است. «فقد استمسك بالعروة...»
9- تكیه به طاغوت ها و هر آنچه غیر خدایى است، گسستنى و از بین رفتنى است. تنها رشته اى كه گسسته نمىگردد، ایمان به خداست. «لا انفصام لها»
10- ایمان به خدا و رابطه با اولیاى خدا ابدى است. «لاانفصام لها» ولى طاغوت ها در قیامت از پیروان خود تبّرى خواهند جست.
11- ایمان به خدا و كفر به طاغوت باید واقعى باشد، نه منافقانه. زیرا خداوند مى داند و مى شنود. «واللّه سمیع علیم»